معنی

۱. امر؛ دستور. ۲. حُکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود؛ حُکم. ۳. وسیله‌ای دایره‌ای‌شکل برای هدایت خودرو؛ رل. * فرمان بردن: (مصدر لازم) [مجاز] اطاعت کردن. * فرمان راندن: (مصدر لازم) [مجاز] حکومت کردن. * فرمان دادن: (مصدر لازم) ۱. امر کردن؛ حکم کردن. ۲. [قدیمی] اجازه دادن. * فرمان یافتن: (مصدر لازم) ۱. دریافت کردن فرمان. ۲. [قدیمی، مجاز] مردن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.