(غِ) [ ع. ] (اِ.) عسلی ؛ پارچهای زرد رنگ که جهودان به لباس خود میدوختند تا از مسلمانان قابل تشخیص باشند.
فرهنگ فارسی معین
[ ] (هندی، اِ) علم حساب غیار. کلمهٔ هندی است بمعنی اعداد اعشار. محمدبن موسی خوارزمی آن را در اسلام منتشر ساخت، و این حسابی سخت سهل و ساده است و ابداع آن بر حدت و سلامت فکر مردم هند دلیل ا ...
لغتنامه دهخدا
بیگانگان، انیران
فرهنگ واژههای سره
[ اُمْ مِ ] (ع اِ مرکب) قضا و قدر. (از المرصع).
[ مِ غْ ] (ع ص) بسیارغیرت. (دهار). مرد سخت رشک برنده. ج، مغاییر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد): رجل مغیار؛ مرد بسیار غیور و نیک بارشک و غیرتمند. (ناظم الاطباء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.