معنی

۱. پیمان؛ قرارداد؛ قول‌وقرار. ۲. روزگار؛ زمان. ۳. (اسم مصدر) به عهده گرفتن؛ ضمان. ۴. [قدیمی] فرمان مکتوب پادشاه برای فرمانروایان ولایات؛ منشور. ۵. [قدیمی] عهدنامه؛ پیمان‌نامه. * عهد بستن: (مصدر لازم) پیمان بستن. * عهد جدید: اسفار مقدسه که بعد از مسیح نوشته شده؛ انجیل. * عهد شباب: [قدیمی] روزگار جوانی. * عهد قدیم: اسفار مقدسه که قبل از مسیح نوشته شده؛ تورات. * عهد کردن: (مصدر لازم) شرط‌ کردن؛ پذیرفتن کاری یا شرطی؛ پیمان بستن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.