(~.) [ ع. ] (مص ل.) آگاه شدن، اطلاع یافتن.
فرهنگ فارسی معین
[ عُ ] (ع مص) دیده ور شدن. دیده ور شدن بر چیزی. (از تاج المصادر) (منتهی الارب). || لغزیدن. به رو درافتادن. (اقرب الموارد): از قصور چشم باشد آن عثور که نبیند شیب و بالا را ز دور. مولوی ( ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.