۱. دنیا و آنچه در آن است؛ جهان؛ گیتی.
٢. [مجاز] خَلق.
٣. [قدیمی] روزگار.
* عالم آخرت: [مقابل ِدنیا] جهان دیگر؛ آن جهان.
* عالم امر: (فلسفه) عالم ملائکه؛ عالم ملکوت.
* عالم امکان: (فلسفه) آنچه غیر از ذات خدا است؛ عالمی که وجود یا عدم وجود آن ضروری نباشد؛ جهان ماده؛ عالم ظاهر.
* عالم بالا: (فلسفه) عالم علوی.
* عالم برزخ: مقام ارواح از هنگام مرگ تا قیامت.
* عالم جان: (فلسفه) عالم ارواح؛ دنیا؛ این جهان.
* عالم جبروت: (فلسفه، تصوف) عالم مجرد از صورت، ماده، و زمان.
* عالم جسمانی: جهان جسمانی؛ عالم طبیعت و ماده.
* عالم حس: [مقابلِ عالم غیب] ‹عالم حسی› (فلسفه) عالم شهود؛ عالم شهادت.
* عالم خاک:
۱. [مجاز] دنیا.
۲. [مجاز] جسد آدمی.
* عالم خلق: (فلسفه) موجودات عالم جسمانی؛ کائنات.
* عالم دیگر: = * عالم آخرت
* عالم ذر: عالم خلقت که خداوند ابنای بشر را مانند ذرات از صلب آدم ابوالبشر بهوجود آورد.
* عالم سفلی: [مقابلِ عالم علوی] (فلسفه) عالم پایین؛ زمین؛ این جهان.
* عالم شهادت: [مقابلِ عالم غیب] عالم ظاهر و آشکار؛ عالم اجسام.
* عالم صغیر: [قدیمی، مجاز] جهان کوچک؛ انسان؛ جسم انسان.
* عالم علوی (امر): [مقابلِ عالم سفلی]
۱. عالَمی که در آن مادّه وجود ندارد.
۲. آسمان.
* عالم غیب: [مقابلِ عالم شهادت] (فلسفه) جهان دیگر؛ عالم آخرت.
* عالم قدس: (فلسفه) عالم الهی؛ عالم اسما و صفات حق.
* عالم کبیر: (فلسفه) جهان بزرگ؛ همۀ جهان؛ افلاک و هرچه در آنها است.
* عالم کونوفساد: (فلسفه) دنیای فانی؛ عالم سفلی.
* عالم لاهوت: (فلسفه) عالم خداوندی؛ عالم سرمد؛ مرتبۀ ذات احدیت.
* عالم مثال: (فلسفه) عالمی لطیفتر نسبت به عالم اجسام. δ هرچه در عالم شهادت وجود دارد نظیر آن در عالم مثال موجود است.
* عالم معنی: (فلسفه)
۱. آنچه متعلق به معنی و حقیقت باشد.
۲. عالم ملکوت.
* عالم ملک: (فلسفه) عالم وجود؛ عالم اجسام؛ عالم شهادت.
* عالم ملکوت: (فلسفه) عالم جبروت؛ عالم امر.
* عالم ناسوت: (فلسفه) عالم اجسام؛ عالم طبیعی و مادی؛ دنیای فانی؛ این جهان.