واله، شیفته، شیدا، دوستار، دلشده، دلداده، دلباخته، پاکباز، بیدل
فرهنگ واژههای سره
خوراکی که در آن سرکه یا آبلیمو میریزند؛ آش ترش؛ آش سرکه.
فرهنگ فارسی عمید
عاشقدوست؛ عاشقپرست.
[ شِ قِ سَ مَ قَ ] (اِخ) یا خوارزمی، مکنی به ابوالخیر. از شعرای قرن دهم هجری است که محل توجه سلاطین وقت بود و مدتی در هرات اقامت نمود و مورد عنایات سلطان حسین بایقرا گردید. وی به سال ۹۵۷ ...
لغتنامه دهخدا
[ شِ شُ دَ ] (مص مرکب) شیفته شدن. دوستی شدید به کسی یا چیزی : خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست. سعدی. عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست هر که عاشق شد ...
واله، شیفته، شیدا پیشه، شیدا، دلشده، دلداده، دلباخته، پاکباز، بیدل
(ش. ش) [ ع - فا ] (ص مر.) آن که پیشه اش عاشقی است.
فرهنگ فارسی معین
(~. کُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد.
[ شِ ] (نف مرکب) معشوقی که به عاشق خود اذیت و آزار رساند. (ناظم الاطباء).
[ شِ ] (اِخ) دهی است از دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع در ۲۶هزار و پانصدگزی جنوب باختری خداآفرین و ۳۰ هزار و پانصد گزی شوسهٔ اهر به کلیبر. محلی کوهستانی گرمسیر و مالاریایی ا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.