عادت
معنی
۱. خلقوخوی.
۲. (اسم مصدر) اعتیاد: عادت به مصرف الکل.
۳. کاری که انسان به آن خو میگیرد و در وقت معیّن انجام میدهد.
۴. (اسم مصدر) (زیستشناسی) [عامیانه] = قاعدگی
* عادت ماهانه: (زیستشناسی) [عامیانه] خونریزی ماهانۀ زنان؛ قاعدگی؛ حیض.
* عادت دادن: (مصدر متعدی) کسی را به انجام مرتب کاری واداشتن.
* عادت داشتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) معتاد به انجام کاری بودن.
* عادت شدن: (مصدر لازم)
۱. رسم شدن؛ معمول شدن.
۲. (زیستشناسی) [عامیانه، مجاز] قاعده شدن زن؛ حائض شدن.
* عادت کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) انجام دادن کاری بهصورت مرتب؛ خو گرفتن.
* عادت گرفتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) عادت کردن؛ خو پذیرفتن؛ خو کردن.
* عادت ماهانه (ماهیانه): (زیستشناسی) [عامیانه] = قاعدگی