[ ظَ ] (ع ص) مظلوم. ستمدیده.
لغتنامه دهخدا
[ ظُ لَ ] (اِخ) ابن حنظلةبن مالک بن مرةبن مالک بن زیدمناةبن تمیم، و ظلیم لقب اوست. (تاج العروس). || یکی از بطنهای براجم و از ایشان است حکم بن عبداللََّه بن عدن بن ظلیم شاعر.
[ ظَ ] (ع اِ) تثنیهٔ ظلیم. || (اِخ) نام دو ستاره از قدر اول بیرون صورت نهر. || ظلیمان صغیران؛ الریال .
(ظَ مَ یا مِ) [ ع. ظلیمة ] (اِ.) دادخواهی.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.