[ حُ سِ ظَ لِ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج واقع در ۱۸هزارگزی خاور قروه و هفت هزارگزی جنوب شوسهٔ قروه به همدان. ناحیه ای است واقع در دامنه و سردسیر. دارای ۲۲۰ ...
لغتنامه دهخدا
[ حَ ظَ لَ یِ ] (اِخ) از حکیمان و شاعران است. مجمع الفصحاء آرد: وی از متقدمین حکماء و متکلمین و صاحب ابیات متین است. ظهورش در روزگار آل لیث صفار بود و در عهد آل طاهر شعر فارسی ظاهر نمود. ...
[ طِ فُ ظِلْ لِ ] (ع اِ مرکب) مرغی است که هرگاه سایه خود را در آب بیند قصد ربودن کند. (آنندراج). رفراف. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (فرهنگ جهانگیری) ملاعبة ظله. (فرهنگ جهانگیری). ...
(مَ ض لُِ) [ ع. ] (جملة دعایی) سایه اش پاینده باد، بر دوام و پایدار باد سایة وی.
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظَ لِّ) [ ع. ] (اِ.)۱- چادر بزرگ، خیمه.۲- سایبان.
۱. چادر بزرگ؛ خیمه. ۲. سایهبان. ۳. چتر.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ عِ بُ ظِلْ لِ هْ ] (ع اِ مرکب) مرغی است که آن را خاطف ظله نیز گویند. (منتهی الارب). نام مرغی درازبال و کوتاه گردن در بادیه، که پشت آن سبز و شکم وی سپید است و آن را خاطف ظله نیز می گوین ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.