[ ظُ مَ ] (ع اِ) ظُلمة. تاریکی. ظلماء. دجی. تیرگی. مقابل روشنا و روشنائی : شبی دیرند ظلمت را مهیا چو نابینا در او، دو چشم بینا.رودکی. کجا نور و ظلمت بدو اندر است ز هر گوهری گوهرش برتر است. ...
لغتنامه دهخدا
افزایندۀ تاریکی.
فرهنگ فارسی عمید
[ سِ ظُ مَ ] (اِ مرکب) کنایه از تاریکی صلب و تاریکی شکم و تاریکی زهدان مادر است و آنرا سه ظلمات هم میگویند. (برهان) (غیاث): فرش چو خور مهتاب را آراست باب الباب را چون در سه ظلمت آب را انو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.