(طُ) [ ع. ] (اِ.) جِ طیر؛ پرندگان.
فرهنگ فارسی معین
[ طَیْ یو ] (ع ص) تیزرو. || چالاک. یقال: هو طیورٌ فیورٌ؛ ای حدیدٌ سریع الفیئة. (منتهی الارب). ای سریع التحول من امر الی آخر. (قُطر المحیط).
لغتنامه دهخدا
[ اُمْ مُطْ طُ ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در ۳۸ هزارگزی شمال خاوری اهواز، در ساحل شمالی رودخانهٔ دز. در جلگه واقع شده و گرمسیر است و ۹۰ تن ...
[ خَ رُطْ طُ ] (ع اِ مرکب) بهترین پرندگان. کنایه از پرندهٔ خوش قدم و خوش فال است : ای کف تو جان جود رای تو صبح وجود بخت تو خیرالطیور خصم تو شرالدواب. خاقانی. بر قصر عقل نام تو خیرالطیور گشت ...
[ زِ لُطْ طُ ] (ع اِ مرکب) از اقسام زبل (کود) زرق دجاج است. (دائرة المعارف بستانی). و هم در این کتاب ذیل زرق الطیور آمده: فضلهٔ پرندگان را برای اصلاح و تقویت زراعت بکار میبرند و دارای اثر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.