(مَ) (اِ.) گودال، جای گود و عمیق.
فرهنگ فارسی معین
(مَ چِ) (اِمصغ.)۱- گودال کوچک.۲- چاه زنخ.
[ مَ ] (حامص) عمق. (دهار). گودی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عمق و ژرفی و کاواکی. (ناظم الاطباء): چنان سبک بود گویی باد اندر چیزی کردندی و انگشت بر وی فشاری مغاکی گیرد و چون انگشت بردار ...
لغتنامه دهخدا
ویژگی مربوط به کف ناحیهای از اقیانوس که در عمق 2000 تا 6000 متری قرار دارد [اقیانوسشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
رخدادهای توفانمانند ناشی از جابهجایی جریانهای تند که بر بستر اقیانوس اثر میگذارد [اقیانوسشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.