[ مُ ] (ع ص، اِ) (از «غ ور») رشتهٔ محکم تافته. (مهذب الاسماء). رسن تافته. (منتهی الارب) (آنندراج). ریسمان تافته. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ مُ غار ر ] (ع ص) (از «غ رر») ناقهٔ کم شیر. ج، مَغارّ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || کف بخیل. (منتهی الارب) (آنندراج). المغار الکف؛ بخیل. (از اقر ...
[ مُ ] (ع مص) پیاپی کردن. یقال: غاریت بینها غراء؛ ای والیت. (منتهی الارب). پیاپی کردن. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستیهیدن با کسی در پیکار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ا ...
= مغاره
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (ع اِ) جِ مغارة. (اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): {/Bلَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغََارََاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ . ۱-۱۲۹:۵۷/}(قرآن ۹/ ...
[ مَ رِ بَ ] (ع ص، اِ) جِ مغربی. (ناظم الاطباء). جِ مغربی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مردم مغرب : وجد فی نسخة بخط بعض فضلاء المغاربة. (مقدمهٔ ابن خلدون چ کشاف ص ۷). و رجوع به مغرب (اِ ...
[ مَ رَ / مُ رَ ] (ع اِ) سوراخ در کوه. (مهذب الاسماء). غار. مغار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادهٔ قبل و مغار و غار شود.
[ مُ غارْ رَ ] (ع مص) کم شدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی). کم گردیدن شیر ناقه. غرار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمی در هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج) ...
[ مَ رِ ] (ع اِ) جِ مَغرَس و مَغرِس . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط): در مزارع طالب دخلی که نیست در مغارس طالب نخلی که نیست.مولوی. و رجوع به مغرس شود.
[ مُ رَ سَ / رِ سِ ] (از ع، اِمص) قراردادی است به منظور کشت اشجار بی میوه (از قبیل سپیدار، بید، پده، سرو، چنار) و یا نگهداری آنها که بین مالک زمین یا درختان با کارگر بسته می شود در مقابل حصه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.