[ انگ. ] (اِ.) اسبابی که جهت جلوگیری از عبور جریان شدید الکتریسته در یک مدار به کار میرود. ؛~ پراندن کنایه از: حیرت زده شدن.
فرهنگ فارسی معین
۱. مرد سست، تنبل، بیعرضه، و بیکفایت. ۲. بیرگ؛ بیغیرت.
فرهنگ فارسی عمید
[ پُ ] (ص) در تداول عوام، سست و ضعیف و بیکاره. پَه پَه. پخمه. چلمن.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.