(اِخ) کارل ویلهلم. شیمی دان سوئدی (متولد استرالسوند ۱۷۴۲ و متوفای ۱۷۸۶ م.) وی به کشف کلر، منگنز و گلسیرین موفق آمد. (از فرهنگ فارسی معین). از دانشمندان سوئد در دورهٔ رنسانس محسوب ...
لغتنامه دهخدا
اسم: شیلا (دختر) (هندی) (تلفظ: šilā) (فارسی: شيلا) (انگلیسی: shila) معنی: زیبا، خوشبخت، با برکت، نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه ی هامون به خارج از آن جریان دارد، از نامهای متداو ...
فرهنگ واژگان اسمها
(اِ.) شرکتی که به صید و پرورش و فروش ماهی و فرآوردههای مربوط به آن میپردازد.
فرهنگ فارسی معین
۱. سفرۀ طعام. ۲. سفرۀ بزرگی که انواع خوراکها برآن چیده میشود. * شیلان کشیدن: (مصدر لازم) گستردن سفرۀ طعام.
فرهنگ فارسی عمید
= عناب
(اِخ) دهی است از بخش حومهٔ شهرستان سنندج. آب از چشمه. پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵).
(ع اِ) جِ شال: شیلان کشمیر. شیلان کرمان. (یادداشت مؤلف).
(ترکی، اِ) مهمانی عام. (یادداشت مؤلف). || سفرهٔ طعام، و با لفظ کشیدن مستعمل است. (آنندراج). سفرهٔ طعام. (از برهان). سفره و خوان طعام. (غیاث). سفره. (انجمن آرا). سماط سلاطین و امرا. (برها ...
اسم: شیلان (دختر) (فارسی، مغولی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: šilān) (فارسی: شيلان) (انگلیسی: shilan) معنی: درخت عناب، مهمانی، سور، غذا، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) ( = چیلان )، طعام، چیلان، ع ...
(اِخ) دهی است از بخش بوکان شهرستان مهاباد. سکنهٔ آن ۲۲۲ تن. آب از سیمین رود. صنایع دستی جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.