[ شَ ] (ع ص) بزرگ نام آور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نامی بلندآوازه. (از اقرب الموارد). || جای معروف و مذکور. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (غیاث). ...
لغتنامه دهخدا
[ شَ شُ دَ ] (مص مرکب) نامی شدن. مشهور شدن : علی آن یافت ز تشریف که در روز غدیر شد چو خورشید درخشنده در آفاق شهیر. ناصرخسرو.
[ شَ رَ ] (ع ص) أتان شهیرة؛ خر مادهٔ پهن تن فراخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || امرأة شهیرة؛ زنی بزرگ پهن. (مهذب الاسماء). زن پهن تن فراخ. (از منتهی الارب) (از اقرب ...
(تَ) [ ع. ] (مص م.)۱- مشهور کردن.۲- رسوا کردن.
فرهنگ فارسی معین
۱. مشهور کردن؛ شهره کردن. ۲. رسوایی کسی را شهرت دادن؛ رسوا ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.