[ شُ کَ ] (اِخ) کوهی است به اندلس که همواره برف بارد بر آن. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ بَ / بِ ] (اِ) سفره. سماط. نطع. (دزی ج ۱ ص ۹۰).
[ تَ ] (ع مص) سپاس داری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تشکر شود.
[ لَ یْ یِ نُشْ شَ ] (ع اِ مرکب) هو ماطاف بجنب الناصیة من الزغب: و یستحب مع ذلک (اعتدال شعر الناصیة فی الفرس) لین الشکیر، و هو من علائم العتق فی الفرس. (صبح الاعشی ج ۲ ص ۲۱).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.