[ شَ ] (ص نسبی) باشرم. باحیا. خجول. محجوب. (یادداشت مؤلف). شرمه. شرمنده. شرمناک. شرمگن. (از آنندراج). شرمگین. (فرهنگ فارسی معین): گرچه در شرم و حیا چهرهٔ مریم مثل است هست رخسار تو صد پرده ...
لغتنامه دهخدا
اسم: شرمین (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šarmin) (فارسی: شَرمين) (انگلیسی: sharmin) معنی: محجوب، با حُجب و حیا، خجالت زده، ( در قدیم ) شرمگین، با حجب و حیا، با شرم، با حیا ...
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.