[ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایهٔ شهرستان قزوین. دارای ۵۵۱ تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ا ...
لغتنامه دهخدا
[ سَ مَ دَ ] (ع ص) مهتر بزرگ جوانمرد نرم خوی بسیارخیر. || مرد دلاور. || مرد چالاک در حاجات خود. || (اِ) گرگ. || شمشیر. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
[ سَ دَ ] (مص) بو کردن و بوئیدن. (برهان). بوئیدن. (اوبهی). بو کردن. بوئیدن. بوی خوش دادن. (ناظم الاطباء).
[ سُ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای ۱۵۰ تن سکنه. آب آن از کارون و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۶).
[ سَ ] (اِ) به معنی سمید است. (آنندراج). رجوع به سمید شود.
۱. افسانهگو در شب؛ مصاحب شب. ۲. [قدیمی، مجاز] دهر؛ روزگار.
فرهنگ فارسی عمید
[ سَ ] (اِخ) نام فرشتهٔ رب النوع عنصر آب. (آنندراج) (انجمن آرا).
[ سَ ] (اِخ) نام عمهٔ شیرین و ترجمهٔ مهین بانو است. (آنندراج). مهین بانو عمهٔ شیرین باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی): سمیرا نام دارد آن جهانگیر سمیرا را مهین بانو است تفسیر.نظامی.
[ سِ رُ ] (اِخ) نام یکی از بخش های دوگانه شهرستان شهرضا است و این بخش سابقاً جزء فارس بوده، ولی فعلاً جزء شهرستان شهرضا منظور شده. وضع طبیعی: بطور کلی بخش سمیرم منطقه ای است کوهستانی، آب و ...
[ سِ رُ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای مرکزی بخش حومهٔ شهرستان شهرضا که در شمال باختری این شهرستان واقع است. این دهستان دارای دو رشته ارتفاع میباشد: ۱ -رشتهٔ ارتفاعات خاوری دهستان که در جه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.