اسم: زهره (دختر) (عربی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: zohre) (فارسی: زهره) (انگلیسی: zohre) معنی: نام دومین سیاره منظومه شمسی که نام دیگر آن ناهید است، ( اَعلام ) ) ( در نجوم ) دومین سیاره ی منظو ...
فرهنگ واژگان اسمها
(زَ رِ. تَ) (مص ل.) بسیار ترسیدن.
فرهنگ فارسی معین
(~.) [ ع - فا. ] (ص مر.) خوش - خوان.
(~. طَ) [ ع. ] (ص مر.) خوش منش.
[ زَ رَ / رِ یِ اَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اسیوس است. (تحفهٔ حکیم مؤمن). رجوع به اسیوس شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ زُ رَ ] (اِخ) سیدعزالدین ابوالمکارم حمزةبن علی بن ابی المحاسن زهرهٔ حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استاد ابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، از ...
(بَ زَ رِ) (ص مر.)ترسو، بددل.
بددل؛ ترسو.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ نُ / تُ نُ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب) کنایه از مرد جبان و ترسنده. (آنندراج). مقابل سخت دل و قویدل : مرد تنک زهره نجوید ستیز از تنکی لرزه کند تیغ تیز. امیرخسرو (از آنندراج). رجوع به تنک و د ...
سردهای از خرزهرهایان درختچهای شیرابهدار با پنج تا هشت گونه که در ناحیۀ مدیترانه و مناطق نیمهگرمسیری آسیا تا ژاپن پراکندهاند، برگهای گیاهان این ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.