[ زَ خَ ] (اِ مرکب) خنده ای را گویند که از روی قهر و غضب و خجالت کنند. (برهان). خنده ای که از اعراض و خشم کنند. (فرهنگ رشیدی). خنده ای از روی قهر و غضب و خشم و اغماض که از روی محبت و خوشی نب ...
لغتنامه دهخدا
[ زَ خَ ] (نف مرکب، ق مرکب) در حال زهرخند. زهرخندزنان : پسر از بخت خود برآشفتی زهرخندان به زیر لب گفتی.سعدی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.