[ رَ ] (ع اِمص) آسودگی و استراحت. (ناظم الاطباء). || ناز و نعمت. (از ناظم الاطباء). || فراخی عیش. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات). || سازواری. || تن آسایی. (ناظم الاطباء). تن ...
لغتنامه دهخدا
نوعی گردشگری که در آن گردشگران به کشورهای دیگر سفر میکنند تا عمدتا از سامانههای رفاه اجتماعی آنها بهرهمند شوند [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ رَ هَ ] (ع مص) فراخ و آسان شدن زندگی. (از المنجد). || (اِمص) فراخی عیش. || ارزانی. (منتهی الارب). رفاهت. رفاهیت. رَفَهنیَة. رجوع به کلمه های مذکور شود. فراخ زندگی و آسان گردیدن. (ناظ ...
= رفاه
فرهنگ فارسی عمید
[ رَ هَ ] (ع اِمص) رفاهة. فراخی عیش. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). فراخی زندگانی. (دهار). رغد. خصب. رفاهیت. (یادداشت مؤلف). رجوع به رفاهیة شود. || تن آسانی. (آنندراج) (غیاث اللغات) (یادد ...
[ اِ ] (ع مص) برآسوده و تن آسان داشتن. || روغن مالیدن مرد هر روز. (منتهی الأرب). خود را همه روزه روغن مالیدن. || موی شاندن. (منتهی الأرب). || ارفاه ابل؛ بر آب آوردن شتران را هرگاه ...
نوعی خدمات پذیرایی که عموما به سازمانهایی مانند خانههای سالمندان و یتیمخانهها و مدارس شبانهروزی ارائه میشود [گردشگری و جهانگردی] ...
ملاک میزان رفاه مسافران که با توجه به ارتعاشات نور و سروصدا و تهویۀ واگنهای مسافری تعیین میشود [حملونقل ریلی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.