[ رَ ] (ع ص) تر. (دهار). تروتازه و از آن است «عیش رطیب ناعم». (از اقرب الموارد). تروتازه. ج، رِطاب. (از آنندراج) (منتهی الارب): کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت هر جویکی که خشک همی بود شد ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.