[ رَ ] (ص نسبی) منسوب به ربیع. بهاری : پالودهٔ راوق ربیعی خاک قدم تو از مطیعی.نظامی. - قصیدهٔ ربیعی؛ قصیده ای که در آن وصف بهار کنند. بهاریه.
لغتنامه دهخدا
[ رَ عیِ شَ ] (اِخ) صدرالدین. خطیب و شاعر، مداح فخرالدین کرت سلطان هرات از آل کرت، کمتر از دیگر شعرا شهرت دارد لیکن یادداشتی مفصل در کتاب کمیاب و گرانقیمت «مجمل فصیحی خوافی» در ذیل وقایع ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.