درفش، پرچم
فرهنگ واژههای سره
[ یَ اَ تَ ] (مص مرکب) رایت افراختن. علم برافراشتن. بیرق برافراشتن : جامه ای از صابری بردوختیم رایتی از شاطری افراشتیم.عبدالواسع جبلی.
لغتنامه دهخدا
[ یَ بَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب ل) رایت برکردن. رایت برافراشتن. رایت بالا بردن. بیرق برافراشتن : رایت نطق را عرابی وار بر در کعبهٔ ظفر برکش.خاقانی.
[ یَ اَ تَ / تِ ] (ن مف مرکب) که علم برافراشته باشد. که لوا افراخته باشد. که علم و بیرق برپا کرده باشد. که علامت و علم برپای داشته باشد: همان رومی رایت افراخته ز هندی در آب آتش انداخته.نظ ...
[ یَ کَ / کِ ] (نف مرکب) رایت کشنده. آنکه رایت را میکشد. آنکه علم را حمل میکند. آنکه لوای لشکر را بدست دارد و میبرد. علمدار. حامل علم. علامت کش : فتح و ظفر هر دو دو رایت کشند در حشم صفدر ...
[ اَ دَ یِ یَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اژدهای علم. نقش اژدرها که بر علم تصویر میکردند: در تن اژدهای رایت تو مار افعی شود عدو را پی.ظهیر فاریابی.
[ زَ یَ ] (ع مص) زرایة. رجوع به زرایة شود.
1. انتقال بیماری از یک فرد به فرد دیگر|||2. انتقال صفات وراثتی از والدین به نسل بعد [زیستشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی آنچه قابل سرایت از فردی به فرد دیگر یا از یک گونه به گونۀ دیگر است [زیستشناسی]
(اِخ) ادموند. مکانیسین انگلیسی متولد در «مارنهام». وی ماشینهائی برای بافتن و حلاجی پشم اختراع کرد. (۱۷۴۳ -۱۸۲۳ م.).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.