[ کِ ] (فرانسوی، اِ) در قدیم پارچه ای بوده مشبک، که دور آن را چوب گرفته بودند و در مواقعی که برف زیاد می افتاد این آلت را به پای اسبان میبستند، تا در برف فرونروند. در بعضی از ولایات ایران ...
لغتنامه دهخدا
فاصلۀ بین دوپردۀ نمایش یا دوقطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی.
فرهنگ فارسی عمید
(تِ تُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی ماشین جهت کارهای کشاورزی.
فرهنگ فارسی معین
نوعی ماشین قدرتمند که برای کارهای زراعتی و کشیدن ماشینهای کشاورزی از قبیل گاوآهن، ماشین درو، و خرمنکوبی به کار میرود.
سفری با وسیلۀ نقلیۀ غیرعمومی که در آن مسافران در یک یا چند مبدأ سوار و در یک یا چند مقصد پیاده میشوند [حملونقل درونشهری - جادهای] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پروازی که انجام آن را دو خط هوایی برای کل یا بخشی از مسیر مشترکا بر عهده میگیرند [حملونقل هوایی]
= آبمروارید
نویسه
فرهنگ واژههای سره
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.