[ دَلْ لا لَ / لِ / نَ / نِ ] (اِ مرکب) دلال خانه. خانهٔ بد. (یادداشت مرحوم دهخدا): آن ریش نیست جغبت دلاله خانه هاست وقت جماع زیر حریفان فکندنیست. طیان مرغزی. رجوع به دلال خانه شود.
لغتنامه دهخدا
[ دَلْ لا لَ قِ ] (اِخ) زنی شوخ و دلقک در دستگاه شاه عباس اول صفوی. وی غالباً در سفر و حضر با شاه همراه بود و با او با گشادگی و گستاخی و شوخی و مطایبه می کرد. و بسبب قربت و محرمیتی که با ش ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.