معنی

۱. بااستقامت؛ مقاوم: گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم (فردوسی: ۲/۸۴). ۲. طولانی. ۳. چیره؛ مسلط. ۴. [قدیمی، مجاز] سست؛ درنگ‌کننده؛ کاهل: درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی (فردوسی: ۳/۱۷۹).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.