(~.) (ص.)۱- خواننده.۲- خط و نوشتهای که به راحتی خوانده شود.
فرهنگ فارسی معین
[ خوا / خا دَ ] (مص) اِقراء. خوانانیدن. (یادداشت بخط مؤلف).
لغتنامه دهخدا
[ خوا / خا دَ ] (مص) اِقراء. خواناندن. (یادداشت بخط مؤلف) (منتهی الارب).
[ خوا / خا ] (نف مرکب) لایُقْرَء. غیرمقروء. که خوانا نیست. || بی سواد. امی. عامی. که خواندن نتواند: اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی چرا آن قبلهٔ کل نانویسا بود و ناخوانا. سنائی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.