[ خُ نُ ] (اِخ) قریتی است دوفرسنگی مشرقی شهر داراب و در سال ۱۳۰۰ هـ . ق. محمدرضاخان قوام الملک آن را احداث نموده است. (فارسنامهٔ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷ آمده: دهی است از دهست ...
لغتنامه دهخدا
[ خُ نُ ] (ص مرکب) مرد بی عشق. || کسی که انتقام از کسی کشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || پاکدامن. (ناظم الاطباء).
دستگاهی برای خنک کردن یک مایع یا جامد [مهندسى شيمى]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ خُ نُ کُ ] (نف مرکب، اِ مرکب) دستگاهی که در ماشین های حرارتی قرار می گیرد تا بر اثر آن ماشین زیاد گرم نشود.
(~ خُ نَ. خُ دَ) (مص ل.) کنایه از: به زندان افتادن.
فرهنگ فارسی معین
آبِ خنککنی که تنها یک یا دو بار در سامانه گردش میکند [مهندسی محیط زیست و انرژی]
آبی که در فرایندهای صنعتی معمولا برای خنک کردن چگالندهها به کار میرود [مهندسی محیط زیست و انرژی]
[ اَ کِ خُ نُ / نَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اشک دروغ. کنایه از اشک ساخته : که ای خون گرمی بازار رحمت مکن اشک خنک در کار رحمت. زلالی (از آنندراج). و رجوع به اشک دروغ شود.
[ دِ خُ نُ / نَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تغییری که در اواخر ماه تابستان در هوا پیدا آید و سورت گرما بشکند، گویند باد خنک زده است. باد خنک دزده در یازدهم امرداد است و باد خنک آشکارا در بیستم ...
دستگاه برجمانندی که در آن جریان هوا با تماس مستقیم و در فشار جوّ آب گرم را خنک میکند [مهندسی بسپار]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.