(خَ) [ ع. ] (ص.)۱- فرومایه.۲- بخیل. ج. خساس، اخسه.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ سی سَ ] (اِخ) قصبه ای از ماوراءالنهر واقع در ساحل شرقی جیحون. (قاموس الاعلام) (جهانگیری) (شعوری). شهریست بماوراءالنهر مقابل زمّ بین تِرمذ و فَربَر و زمّ در مغرب جیحون است و این شهر بمش ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.