[ خَ ] (ع مص) بازداشتن کسی را از حاجتش. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). || بریدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر زوزنی).
لغتنامه دهخدا
[ خَ ] (ع اِ) نزد عروضیان اجتماع اضمار و طی است پس متفاعلن به اضمار مستفعلن و بطی مفتعلن گردد چنانکه در بعضی از رسائل عروضی عربی دیده شده و در جامع الصنایع و عنوان الشرف نیز چنین تعریف کرده ...
[ تَ خَ زْ زُ ] (ع مص) آمدن بعض ابر بر بعض دیگر از گرانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رفتن به گرانباری و سستی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطب ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.