(نْ یا نِ دِ) (اِمر.)۱- اهل خانه، اهل البیت.۲- مجموعة افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی میکنند.۳- مجموعه خویشاوندان، خاندان.۴- تیره، خاندان.
فرهنگ فارسی معین
روشی برای مطالعۀ رفتار خانواده ازطریق مشاهدۀ تعامل اعضای آن در موقعیتی واپایششده، مانند آزمایشگاه یا درمانگاه [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
روشهای تنظیم خانواده بدون عقیمسازی یا استفاده از ابزارها یا داروهای پیشگیری از بارداری [علوم سلامت]
سرپرست خانواده
فرهنگ واژههای سره
زبانهایی که نیای مشترک دارند [زبانشناسی]
راهنمایی والدین یا سایر اعضای خانواده در مسائلی مانند پرورش فرزند و فرزندخواندگی و اعتیاد و مساعدتهای عمومی توسط روانشناسان و مددکاران اجتماعی و مشاوران [روانشناسی] ...
مجموع روابط در درون یک خانواده با توجه به عواملی مانند تعداد و ترتیب تولد و سن و نقش و الگوهای تعامل افراد [روانشناسی]
شیوهای از پذیرایی که در آن غذا یکجا در ظروف بزرگ بر روی میز گذاشته میشود و مهمانان خودشان غذا را میکشند [گردشگری و جهانگردی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.