[ حَ رَ تِ تَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گرمی تب.
لغتنامه دهخدا
[ حَ رَ تِ تَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) مقدار حرارت لازم برای بخار شدن یک جسم. (روش تهیهٔ مواد آلی ص ۱۱).
[ حَ رَ تِ تِ نَ / نِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) غُله. (دهار).
[ حَ رَ تِ حَ یْ / حِ یْ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حرارت ذاتی. رجوع به حرارت و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
[ حَ رَ تِ غَ لَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حرارت لازم برای به غلیان آوردن و جوشانیدن یک جسم. (روش تهیهٔ مواد آلی ص ۱۱).
[ حَ رَ سَ ] (اِ مرکب) میزان الحرارة. گرماسنج. آلتی که بدان درجهٔ حرارت یک محیط را معین کنند.
نوعی فراوری حرارتی که در آن قوطی کنسرو را دستکم به مدت سه دقیقه در دمای 121 درجۀ سلسیوس قرار میدهند تا هاگهای باکتری کلستریدیوم بوتولینوم در آن از بین بروند و ب ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ پُ حَ رَ ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پرحرارت.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.