معنی

۱. زندان. ۲. (اسم مصدر) بازداشتن؛ زندانی کردن؛ بازداشت. * حبس ابد (مؤبد): (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید تا آخر عمر در زندان باشد. * حبس انفرادی: (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن جدا از سایر زندانیان باشد. * حبس با اعمال شاقه: (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن کارهای دشوار انجام بدهد. * حبس بول: (پزشکی) = حبس‌البول * حبس تٲدیبی: (حقوق) حبس برای جنحه که مدت آن چند ماه و حداکثر سه سال است. * حبس تکدیری: (حقوق) حبس برای بزه‌های کوچک از دو تا ده روز. * حبس مجرد: (حقوق) = * حبس انفرادی

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.