(ع اِ) نام مرغی است. (مهذب الاسماء).
لغتنامه دهخدا
[ سِ ] (ع ص) نعت فاعلی از حساب. شمارنده. شمارکننده. شمارگر. شمارگیر. (مهذب الاسماء). محاسب. سمعانی گوید: «بفتح الحاء والسین المهملتین و فی آخرها الباء المعجمة بواحدة. هذه اللفظة لمن یعرف ...
[ حاسَ ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی. تأنیث حاس. رجوع به حاسة شود.
دریغخورده؛ حسرتخورده.
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (ع اِ) نوعی از یاسمن و نَستَرَن. (دزی ج ۱ ص ۲۳۹).
[ سِ ] (ع ص) نعت فاعلی از حَسم. بُرنده. قاطع. || سخن جازم. کلام قاطع.
(ع اِ) جاسوس و بعضی گفته اند با مهمله جاسوس است در خیرو نیکی و با معجمه در شرو بدی. || (ص) مرد بدیُمن. (منتهی الارب). || قحطسال سخت.
(اِ) محمدبن زکریای رازی در حاوی گوید حاسیس داروئی فارسی است و به گفته حورفیه؟ حاسیس از فربیون قوی باشد و محرق است و قی ء باکثار تولد کند و بی مزه است و آن کس را که دردی سخت بود، و درهمی از ...
[ اِ مِ نِ ؟ ] (اِخ) مکنی به ابواسحاق. از مردم قصرقضاعه. شاعر عرب. وفات به بغداد (۵۱۵ هـ .ق .).
[ اَ بُلْ مَ سِ ] (اِخ) ابن حجة. رجوع به ابوبکربن علی مکنی به ابوالمحاسن و معروف به ابن حجة و رجوع به ابن حجة ابوالمحاسن تقی الدین... شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.