[ چَ / چِ ] (اِ مرکب) چهارنهر. || ظاهراً چهارجوی بهشت باشد. در شعر ذیل : بزم چو هشت باغ بین باده چهارجوی دان خاصه که ساز عاشقان حورلقای نو زند. خاقانی.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.