[ چَ یِ نِ سَ ] (اِخ) در زمان مأمون بن مأمون خوارزم شاه صاحب درب کشمیر بود و چون دانست با سلطان یمین الدوله نمیتواند درافتد بخدمت او پیوست و کمر بندگی بر میان بست. (ترجمهٔ تاریخ یمینی ص ...
لغتنامه دهخدا
[ چَ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین در ۱۲ هزارگزی خاور قزوین در جلگه واقع شده. معتدل و دارای ۳۳۶ تن سکنه است. از قنات و رودخانهٔ دیزج آبیاری میشود. محصولاتش غلا ...
اسم: چنگیز (پسر) (مغولی) (تلفظ: changiz) (فارسی: چنگیز) (انگلیسی: changiz) معنی: قوی، محکم، نام پادشاه معروف مغول
فرهنگ واژگان اسمها
[ چَ قَ عَ ] (اِخ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در ۶۸ هزارگزی باختر شهر بیجار و یک هزارگزی جنوب شوسهٔ بیجار -سنندج. در جلگه قرار گرفته. معتدل و دارای ۲۰۱ تن سکنه میباشد. ...
[ چَ ] (اِخ) تیره ای از ایل نفر. (از ایلات خمسهٔ فارس) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص ۸۷).
نوعی جرثقیل مجهز به کاسچنگ که از آن برای بارگیری و تخلیۀ کالاهای فلهای استفاده میشود [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.