۱. کفچه؛ کفگیر. ۲. ملاقه. ۳. (موسیقی) = چکاوک
فرهنگ فارسی عمید
[ چِ لِ چِ لِ ] (اِ صوت) آواز کفش های پاشنه خوابیده هنگام راه رفتن کسی که از این نوع کفش در پای دارد. نقل صوت کفش آنگاه که به سبکی و کاهلی روند. صدای کفش هایی از نوع نعلین به هنگام راه رفتن ...
لغتنامه دهخدا
[ چَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت که در ۳۰ هزارگزی شمال خاوری رودبار و ۱۶ هزارگزی رستم آباد واقع است. کوهستانی و معتدل است و ۱۹۰ تن سکنه دارد. آبش از چشمه. مح ...
[ چَ لَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومهٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت که در ۸ هزارگزی جنوب لشت نشاء واقع است. جلگه و مرطوب است و ۴۳۲ تن سکنه دارد. آبش از توشاجوب سفیدرود. محصولش برنج، ابریشم و ...
[ چَ ] (مغولی، اِ) سند و تمسک. (ناظم الاطباء). محضر. صورتمجلس. دستخط. (یادداشت مؤلف). - موچلکا دادن؛ دستخط دادن. سند دادن. تأیید کردن و قبول نمودن با نوشته : و امراء تومان و هزاره و صده و ...
[ مُ چَ ] (ترکی، اِ) رجوع به مادهٔ قبل شود.
[ چَ مَ چِ چِ لَ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است متعلق بنوا که از جنوب بشمال جاریست و نیم سنگ آب دارد». (از مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۳۲).
[ کَ چَ لَ مَ حَ لْ لَ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهارفریضه در بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی. جلگه ای و معتدل. سکنه ۲۲۶ تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.