[ چَ ] (اِخ) یک قسمت از چهار قسمت «چهاربنیجه» (یکی از دو شعبهٔ بزرگ ایل «جاکی») است که از طوایف کوه گیلویه میباشد. این قسمت از ایل جاکی ییلاقشان ناحیهٔ بلاد شاهپور است و از هزار خانوار تشکیل ...
لغتنامه دهخدا
[ چَ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش کهکیلویهٔ شهرستان بهبهان است. این دهستان بین دهستان های پشت کوه باشت بابوئی، بویراحمد گرمسیر، بویراحمد سردسیر و بویراحمد سرحدی واقع و از ۳۱ آبادی بزرگ و ...
[ چَ ] (اِخ) این آبادی قصبهٔ مرکز دهستان چرام بخش کهکیلویهٔ شهرستان بهبهان و مرکز سکونت خوانین ایل دره قشلاق است و در ۳۴هزارگزی شمال جادهٔ شوسهٔ آرو به بهبهان واقع شده. دشت و گرمسیر است و ۱ ...
(چَ) (اِمر.)۱- چراگاه.۲- کاه، علف.
فرهنگ فارسی معین
۱. چراگاه؛ علفزار؛ جای چریدن حیوانات علفخوار. ۲. کاه. ۳. علف: چو حیوانیست مانده در بیابان / ز بخت بد نه آب و نه چرامین (شمس فخری: لغتنامه: چرامین)
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.