[ چَ ] (اِخ) مؤلف انجمن آرا نویسد: «شهرکی است حاکم نشین از اجزای بخارا که هر سال ده هزار تومان بحکمران بخارا دهد». (از انجمن آرا ذیل لغت چراغچی). شهری است از بخارا.
لغتنامه دهخدا
[ چِ ] (اِخ) دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز که در ۲۲هزارگزی باختر سراسکند و۲۰هزارگزی راه شوسهٔ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و ۶۷۶ تن سکنه دارد. آبش از ر ...
[ چَ / چِ ] (ص مرکب، اِ مرکب) منصبی از مناصب درباری. رئیس چراغچی ها. بزرگتر چراغداران دربار پادشاه یا خانهٔ اعیان. آنکه رسیدگی به کار چراغچی ها را بر عهده دارد.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.