(چَ پَ یا پُ) [ تر. ] (اِ.) یغما، تاراج.
فرهنگ فارسی معین
(~.) [ تر. ] (ص نسب.) تاراج کننده، غارتگر، یغماگر.
[ چَ پَ / پُو ] (ترکی، ص مرکب) چپوگر. غارتگر. چپاولچی. چپاولگر. یغماگر. تاراجگر. یغمائی. ناهب. نهاب. رجوع به چپاولگر و غارتگر و یغماگر شود.
لغتنامه دهخدا
[ چَ بُ چَ ] (ص مرکب، از اتباع) در تداول عامه، چرب و چیل. چرب و چیلی. بیشتر به اطفالی گویند که غذای چرب خورده، لب ها و اطراف دهان را به چربی بسیار آلوده اند. به کودکی طعام خورده و اطراف دهان ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.