معنی

۱. [مقابلِ راست] آنچه در طرف چپ باشد؛ طرف دست چپ. ۲. ناراست. ۳. واژگون؛ چپه. ۴. لوچ؛ احول. ۵. کسی که بیشتر با دست چپ کار می‌کند. * چپ‌ افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن؛ دشمن شدن. * چپ بودن: (مصدر لازم) ۱. ناراست بودن. ۲. احول بودن. ۳. به کار کردن با دست چپ عادت داشتن. * چپ دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] ۱. منحرف ساختن. ۲. فریب دادن؛ اغوا کردن. ۳. واگذاشتن؛ ترک کردن. * چپ رفتن: (مصدر لازم) ۱. به راه چپ رفتن؛ به سمت چپ رفتن. ۲. [مجاز] خلاف ورزیدن؛ مخالفت کردن. ۳. [مجاز] حیله به ‌کار بردن. * چپ زدن: (مصدر لازم) به راه چپ رفتن؛ به سمت چپ رفتن. * چپ شدن: (مصدر لازم) ۱. چپه شدن؛ واژگون شدن. ۲. احول شدن. ۳. [عامیانه، مجاز] = * چپ افتادن * چپ کردن: (مصدر لازم) ۱. [عامیانه] چپه شدن؛ واژگون شدن. ۲. (مصدر متعدی) [عامیانه] چپه کردن؛ واژگون کردن. ۳. [عامیانه] از راه برگشتن و به سوی دیگر رفتن: راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم / غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت (طالب آملی: لغت‌نامه: چپ کردن). ۴. (مصدر متعدی) [قدیمی] احول کردن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.