(اِخ) دهی است از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در ۷۶ هزارگزی جنوب باختری الیگودرز کنار راه مالرو آثار به چالگرد واقع شده. کوهستانی و معتدل است. ۳۲۶ تن سکنه دارد. آبش از چش ...
لغتنامه دهخدا
گودالی که در آن آتشسپاری انجام میشد یا بقایای آتشسپاری در آن دفن میشد [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اُبْ بَ ] (اِخ) قریه ای است از قرای ورامین. (مرآت البلدان ج ۴ ص ۷۳).
[ اَ تَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان ترکه دز بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در ۱۵ هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان کنار راه شوسهٔ مسجد سلیمان به لالی واقع شده و ۵۰ تن سکنه دارد. (فرهنگ جغ ...
[ اُتُ ] (اِخ) نام قریه ای است در چهارمحال اصفهان.
[ تَ ] (اِخ) نام محلی است در شمال تهران و چند هزارگزی جنوب غربی شهر ری.
[ حِ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «در قدیم گودال بزرگی بوده است در محلهٔ سنگلج تهران به این اسم که همه ساله ایام عاشورا اهالی تهران در آنجا ازدحام کرده شبیه حادثهٔ کربلا را در می آورده ...
چالهای برای ریختن خاکستر اجاق یا آتشچال [باستانشناسی]
(اِخ) دهی است از بخش ایزه شهرستان اهواز. که در ۱۸ هزارگزی باختر ایزه واقع شده. کوهستانی و معتدل است و ۱۱۰ تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و محصولش غلات و تریاک است. شغل اهالی زراعت و گله ...
(اِخ) نام قریه ای نزدیک اصفهان که در شمال غربی اصفهان و نزدیک سلطان آباد واقع است.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.