(جَ) (اِ.) واژهای است گرفته شده از عربی به معنی اسباب و اثاثیهای که عروس با خود به خانه داماد میبرد.
فرهنگ فارسی معین
(جَ یّ) نک جَهیز.
اسباب، رخت، اثاث، و چیزهای دیگر که عروس با خود به خانۀ داماد میبرد.
فرهنگ فارسی عمید
سازماندهی نیرو و منابع برای آغاز پروژه یا فعالیت|||متـ . تجهیز ساختگاه، تجهیز کارگاه site mobilization [مدیریت - مدیریت پروژه]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ تَ ] (ع مص) دوانیدن اسب را بروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ا ...
لغتنامه دهخدا
← تجهیز [مدیریت - مدیریت پروژه]
[ تَ کَ دَ ] (مص مرکب) ساز دادن. باساز کردن. برساختن. ساختن.
مجموعۀ وسایل و امکاناتی که در یک فرایند به کار رود|||متـ . افزارگان 2 [علوم مهندسی]
تجهیزاتی در شبکۀ ارتباطی که ارسال و دریافت دادهها را ممکن میسازد [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
تجهیزاتی در شبکۀ ارتباطی که ارسال و دریافت دادهها را ممکن میسازد [مهندسی مخابرات]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.