[ جَ ] (ع ص) نادان. (مهذب الاسماء). بسیار نادان. ج، جُهْل، جُهُل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): انا عرضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان ...
لغتنامه دهخدا
(مَ) [ ع. ] (اِمف.) ناشناخته، نامعلوم.
فرهنگ فارسی معین
ناشناس، ناشناخته، نادانسته، ناپیدا، شناخته نشده
فرهنگ واژههای سره
[ مَ ] (ص مرکب) معلوم. مشخص. شناخته شده.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.