[ جَ هِ ] (ع اِ) جِ جوهر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فلزات گرانبها. هر سنگ که از آن منفعتی برآید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن. (از منتهی الارب). گوهران : در او افراشته درهای ...
لغتنامه دهخدا
(~.) [ ع. ] (اِ.) اشیاء زینتی که از جواهر میسازند.
فرهنگ فارسی معین
[ جَ هِ تَ ] (نف مرکب) کسی که سنگهای گرانبهای معدنی را بوسیلهٔ تراش و پرداخت بصورت نگینهای زیبا و براق و دانه هایی بشکل های هندسی درمی آورد.
[ جَ هِ دِهْ ] (اِخ) قصبهٔ ییلاقی است از بخش رامسر شهرستان شهسوار. این قصبه ییلاق دهستان حومهٔ رامسر محسوب میگردد. در فصل تابستان ۶۰ باب دکاکین مختلفه دارد که احتیاجات محلی را تأمین می ...
گوهری، گوهر فروش، زرگری، زرگر، زر فروش
فرهنگ واژههای سره
[ جَ هِ ] (ص نسبی) منسوب بجواهر. گوهرفروش، و مراد از آن فروشندهٔ مروارید و الماس و زمرد و لعل و مانند آنست. رجوع به جواهر شود.
[ حَ سَ نِ حِ جَ ] (اِخ) (شیخ...) ابن باقربن عبدالرحیم شریف اصفهانی. از محققان فقه و حقوق شیعی امامی در نجف و از شاگردان سید جواد عاملی صاحب «مفتاح الکرامة» و شیخ جعفر کاشف الغطاء بود. و ...
[ عَ یِ جَ هِ رَ قَ ] (اِخ) نام او میرسیدعلیخان بن میرزا مقیم بن میرشاهمیر تبریزی است. وی ابتدا با خاندان خود به عباس آباد اصفهان آمد سپس با پدرش به هند مهاجرت کرد. در آنجا مورد توجه اورنگ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.