[ جُ زَ رَ ] (اِخ) نام دختر پیران ویسه است که بحبالهٔ سیاوش بود و فرود نام پسر اوست. (شرفنامهٔ منیری). مصحف جَریره. رجوع به جَریره شود.
لغتنامه دهخدا
[ جَ رَ یِ اَ ] (اِخ) این جزیره بی شک همان هندرابی کنونی است که نزدیک جزیرهٔ قیس یعنی کیش واقع است. (از سرزمینهای خلافت شرقی ص ۲۸۲).
[ جَ رَ یِ ؟ ] (اِخ) همان جزیرهٔ بزرگی که در قسمت تنگ خلیج فارس واقع شده است و امروز کشم نامیده میشود و آنرا جزیرهٔ طویله نیز میگفتند و ظاهراً همان جزیره ای است که در کتب جغرافی قدیم بنا ...
[ جَ رَ یِ ؟ ] (اِخ) همان جزیرهٔ ابرکافان است. رجوع به کلمهٔ مزبور شود.
[ جَ رَ یِ اِ نِ عُ مَ ] (اِخ) شهریست شمالی موصل که آب دجله آنرا از سه طرف محیط است بر شکل هلال. (از منتهی الارب). شهر مهم جزیره در شمال فیسابور واقع بود که آنرا بنام بانی آن ابن عمر از طای ...
[ جَ رَ یِ اِ نِ ] (اِخ) یا بنی کوان. همان جزیرهٔ ابرکافان است. رجوع به کلمهٔ مذکور شود.
[ جَ رَ یِ ؟ ] (اِخ) همان جزیرهٔ ارموز است. رجوع به جرون شود.
[ جَ رَ یِ بَ ] (اِخ) همان جزیرهٔ ابرکافان است. رجوع به کلمهٔ مزبور شود.
[ جَ رَ یِ ] (اِخ) یا خاسک. از جزایر همجوار قشم بوده و شاید هم اسم دیگری برای جزیرهٔ کشم (جزیرهٔ دراز) بوده است. (از سرزمینهای خلافت شرقی ص ۲۸۲).
[ جَ رَ یِ جَ ] (اِخ) همان جزیرهٔ ارموز است. رجوع به این کلمه و جرون و کتاب سرزمینهای خلافت شرقی ص ۳۴۱ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.