صدای پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، و امثال آنها. * جر خوردن: (مصدر لازم) ۱. پاره شدن پارچه یا کاغذ. ۲. شکاف برداشتن. * جر دادن: (مصدر متعدی) پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، ...
فرهنگ فارسی عمید
[ جَ ] (اِ) هر شکافی را گویند عموماً. (برهان). شکاف عموماً. (آنندراج) (انجمن آرا). شکاف. رخنه. چاک. شقاق. (ناظم الاطباء). || زمین شکافته. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شکافی که در زمین ...
لغتنامه دهخدا
[ جِ ] (اِ) پایین. (واژه نامهٔ طبری). مقابل جور به معنی بالا. مؤلف این کلمه را به این معنی بفتح جیم ضبط کرده است. || (اِ صوت) حکایت آواز و دریدن جامه یا کاغذ و مانند آن. بانگ دریدن جامه ...
[ جَ رر ] (اِخ) موضعی است به احد و در آنجا غزوهٔ احد میان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و قریش روی داد. عبداللََّه بن زبعری گوید: ابلغا حسان عنی مألکاً فقریض الشعر یشفی ذا الغلل ...
[ جَ رْ رِ اَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (علم...) در اصطلاح مکانیک، برداشتن سنگینی ها باشد با قوت کم. و صناعت جراثقال یکی از اقسام صناعت حیل (مکانیک) باشد که در آن از چگونگی اتخاذ وسایل برای ...
[ جِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب) حاصل عمل جرخوردن، بریدگی. رجوع به جرخوردن شود.
[ جَ رْ رُ ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) راه ناهموار. راه که پر از شکاف و دره باشد: جوی است و جر پردهٔ عبرت ز دردها ره پر ز جر و جوی و هوا سرد و تیره فام لیکن تو هیچ سیر نخواهی همی شدن زین جر ...
[ جَ رُ مَ جَ تَ ] (مص مرکب) با کسی مجادلات لفظی داشتن. (از یادداشت مؤلف). رجوع به جر و منجر شود.
[ جُ رَ آ ] (ع ص، اِ) جِ جری ء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به جری ء شود.
[ جُ ءَ تَ ] (مص مرکب) دلیر بودن. جسارت داشتن. دل دار بودن. و رجوع به جرأت شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.