معنی

۱. دارویی که حفظ جان کند و زندگی دوباره ببخشد؛ نوش‌دارو؛ تریاق؛ پادزهر؛ داروی ضدزهر: جان نالان را به داروخانهٴ گردون مبَر / کز کَفَش جان‌داروی بی‌سم نخواهی یافتن (خاقانی: ۳۶۱). ۲. ازبین‌بَرندۀ ناراحتی: ای سخنت مُهر زبان‌های ما / بوی تو جان‌داروی جان‌های ما (نظامی۱: ۱۱).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.